سفارش تبلیغ
صبا ویژن
  واگویه ها
دست از گناه برداشتن آسانتر تا روى به توبه داشتن . [نهج البلاغه]
کل بازدیدهای وبلاگ
50752
بازدیدهای امروز وبلاگ
23
بازدیدهای دیروز وبلاگ
30
منوی اصلی

[خـانه]

[  RSS  ]

[شناسنامه]

[پست الکترونیــک]

[ورود به بخش مدیریت]

درباره خودم
واگویه ها
مرضیه
اولا:سلام،و اما بعد اهل ایرانم سرزمینی اهورایی و جاودانه تا همیشه تاریخ. و در دل طبیعتی زندگی میکنم که مردمانش سبزند چون جنگلهایش و آبی و جاری اند همچون دریای بیکرانش
لوگوی وبلاگ
واگویه ها
فهرست موضوعی یادداشت ها
غزه . فلسطین . مسلمانی . یهود .
بایگانی
تمام اندوخته های من
مناسبت های بیشمار
تابستان 1387
بهار 1387
زمستان 1386
پاییز 1386
تابستان 1386
پاییز 87
زمستان 87
اوقات شرعی
لینک دوستان

معلوم الحال مجهول الهویه
ح. زینتی ( یه وبلاگ خوب با یه دوست خوب)
مرکز اطلاع رسانی شهید آوینی
خاطرات یک خبرنگار
ایمان

لوگوی دوستان







اشتراک در خبرنامه
 
پارسی بلاگ
www.parsiblog.com

نویسنده مطالب زیر:   مرضیه  

عنوان متن دلتنگی سه شنبه 86 تیر 5  ساعت 1:0 عصر

سلام سلامی به زیبایی بهار و گرمای تابستان به شما دوستان خوب

امیدوارم خوب باشید و سرحال. شرمنده از اینکه اینقدر دیر اومدم. امتحانات پایان ترم بود و یه عالمه کتاب که هنوز لاشونو باز نکرده بودم.

امروز رو به تمام کسانی که در امر مبارزه با مواد مخدر،این نابودگر خانواده ها فعالیت میکنند و همینطور شما تبریک میگم.کشور ما جزو پیشقراولان مبارزه با مواد مخدر است و در شاهراه تبادل این مواد بین شرق و غرب.همه ساله شهدای زیادی در این راه تقدیم میشوند ولی هستند افرادی که تنها به فکر خویشند و از هموطنان خود غافل. راستی امروز بیش از 76 تن مواد افیونی در شهرهایی چون تهران،کرمان،یزد به آتش کشیده می شود.به امید روزی که هیچ مواد مخدر و در نتیجه هیچ معتادی در جهان و به خصوص در کشور عزیز و زیبایمان ایران اسلامی وجود نداشته باشد.

                                         *************************************

دومین مطلب:پیشاپیش روز 7 تیر و سالگرد حمله به حزب جمهوری اسلامی ایران و شهادت سید بزرگوار و مجاهد فی سبیل الله و مظلوم انقلاب به تعبیر امام خمینی «شهید آیت الله بهشتی» را به شما ایرانیان عزیز و همیشه سربلند تسلیت عرض میکنم. فردی که به گفته امام عزیزمان خود به تنهایی یکی ملت بود. او که در برابر تمام توطئه های دشمنان مهر سکوت برلب زد به خصوص در برابر رئیس جمهور خائن ایران بنی صدر که ارتباطش با مجاهدین خلق و رژیم بعث افشا شد.شهید بهشتی را فقط زمانی شناختند که به دست عوامل مجاهدین مظلومانه به شهادت رسیده بود.مردم به دلیل تبلیغات مسموم مجاهدین او را دشمن و خائن می پنداشتند غافل از اینکه او مانند خاری در چشم دشمنان این آب و خاک جلوه میکرد و درصدد از بین بردن و محو اویند. کاش او را زودتر میشناختند و آنقدر آزارش نمی دادند و نمک بر زخمش نمی پاشیدند. بهشتی و امثال او هنوز هم غریب و مظلومند چرا که تنها در این یک هفته یادمان می افتد که او هم بود،که باید از او هم قدردانی کنیم و یادش را گرامی بشمریم. در هر حال هفته قوه قضائیه را به تمام قضات و کسانی که دست اندرکار کمک به برقراری قانون در کشورند و به شما هم میهنان خوبم تبریک میگویم و امید دارم روزی برسد که قضات ما عدل علوی را در کشور بر پا کنند.

                                         ************************************  

  سوم:راستش بعد از برگشتن از سفر جنوب می خواستم در موردش بنویسم اما پشیمان شدم،حالا که حدود سه ماه از آن زمان می گذرد فکر میکنم چقدر زود گذشت به یک چشم بر هم زدن و حالا من اینجایم با انبوه خاطرات و کوله باری از دلتنگیها و حسرت ها. مطالب زیادی در مورد جنگ خوانده بودم ولی زمانی که به آنجا رفتم فهمیدم هیچ نمی دانم. به خودم می گفتم چرا دلشان برای جبهه در زمان مرخصی هایشان تنگ میشود به گمان باطل خودم درکشان میکردم ولی حالا و نه تنها حالا از زمانی که قصد برگشت داشتیم در اتوبوس گویی گرد مرگ پاشیده بودند نمی دانم حرفهایم را درک می کنید یا نه ولی آنقدر دلتنگم که گویی چندین سال از آن زمان میگذرد و من تنها مانده ام. نمی دانم شاید خاصیت خاک جنوب اینگونه باشد که هر قدر به آنجا روی باز هم دلتنگی،باز هم حسرت می خوری که چرا از آنجا بهره کافی را نبرده ای.کاش میشد که زمان به عقب برگردد و هنوز می توانستم در آنجا باشم هرچند حتی با بستن چشم هایم می توانم مجسمشان کنم:اروند کنار،غروب دلگیر شلمچه،قتلگاه طلائیه،میعادگاه عاشقان دوکوهه،هویزه این سرزمین که یاران اباعبدلله در آنجا در خون پاک خویش غلطیدند و سر بر آستان حضرت دوست نهادند.کسی به من گفت خاک جنوب به خاطر شهدایی که در آن به مسلخ عشق رفته اند است که این کشش و جاذبه را دارد.بی جهت نیست که آنجا را کربلای ایران نامیده اند.اینها را نمی توان در حرف گفت باید رفت و به نظاره نشست باید بروی تا بفهمی چرا به طلائیه می گویند قتلگاه شهدا، چرا به شلمچه می گویند کربلای ایران و...هزاران حرف ناگفته که نمی شود گفت.                                                                         یا علی

 


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   مرضیه  

عنوان متن رفتن دانشجویان دوشنبه 86 اردیبهشت 24  ساعت 6:24 عصر

سلام

می دونم کمتر میام و شاید این درست نباشه ولی شما ببخشید چون درگیر کارهام هستم.

این بار اومدم تا به تمام دانشجویان تسلیت بگم. در مورد تصادف اتوبوس حامل دانشجویان رشته زمین شناسی داغنشگاه پیام نور واحد ساری که از قضا منم در اونجا مشغول تحصیلم.شاید کمی دیر باشه چون چهار روز از تصادف و در نتیجه فوت اون چهار دانشجو می گذره ولی هنوز دانشگاه عزادار و سیاه پوشه و در ضمن قابل توجه تمام کسانی که در مازندرانند:چهارشنبه ساعت 4 بعد از ظهر مجلس ختمی برای بچه ها گرفته میشه که با اومدنتون ما رو خوشحال می کنید.

انشاءالله که خداوند این عزیزان را بیامرزد و روحشان را قرین رحمت بی منتهای خویش گرداند.الهی آمین.                                                                        

                                                                                                   یا علی

 

                


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   مرضیه  

عنوان متن چهل و دو روز گذشت دوشنبه 86 فروردین 27  ساعت 12:35 عصر

چو رخت خویش بربستم از این خاک             همه گفتند با ما اشنا بود

ولیکن کس ندانست این مسافر                      چه گفت و با که گفت و از کجا گفت

اول سلام سلامی به زیبایی گلهای همیشه بهار

دوم دودل بودم که درباره چی بنویسم ورود ایران به جمع سی و یک کشور دارنده چرخه سوخت هسته ای سفرنامه جنوب و خاطرات به یادماندنی آن و لحظات نابی که در بیمارستانهای صحرایی،غروب غمبار شلمچه،خیش شدن زیر باران زیبای دوکوهه گذرانده ام. ولی الآن می خواهم در مورد کسی بنویسم که ستایشش می کردم و خواهم کرد. کسی که با آثارش جاودانه ماند.او که به شهادت دستنوشته اش مرگ را به بازی گرفت(و به قول یکی از دوستانش با عزرائیل عشقبازی کرد) او که می دانست رفتنی است و به زیبایی نیز رفت. او که دغدغه اش جنگ جانبازان و فرزندان شهدا بود و هر زمان که می خواست کنار بکشد دست تقدیر او را به جایی می کشاند که می بایست. باور کنید چندان اورا نمی شناختم فقط می دانستم که آن را می سازد که به آن اعتقاد و باور دارد و او کسی نبود جز رسول ملاقلی پور.

چهل و دو روز از وداعش با زمینیان و پیوستنش به عرشیان می گذرد. خوب یادم است شبی که این خبر را به من دادند باورش نکردم و به گمانم شوخی آمد اما وقتی تیتر روزنامه های روز بعد را دیدم به تلخی تمام باورش کردم و آن تیتر چنین بود((میم مثل رسول ملاقلی پور  مثل مرگ)).                                                     

                                                                                                     یا علی

 


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   مرضیه  

عنوان متن جشن هسته ای دوشنبه 86 فروردین 20  ساعت 8:20 صبح

سلام به همه دوستان

شرمنده اینهمه دیر اومدم. فقط اومدم بگم امروز رو یادتون نره. منظورم جشن هسته ای ایران و ایرانیه و همچنین سالگرد شهادت شهید آوینی و شهید امیر صیاد شیرازی را تسلیت میگویم. 

          یا علی


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   مرضیه  

عنوان متن 28 صفر یکشنبه 85 اسفند 27  ساعت 4:0 صبح

 سلامممممممممممممممم

می دونید عادت کردم همه جا وقتی می خوام شروع به کاری کنم به مخاطبم سلام می کنم. البته عادت خیلی خوبیه اولا چهارشنبه سوری چطور بود خرابکاری که نکردین. درست و حسابی برگزارش کردین یا نه؟

 دوما 28 صفر رو تسلیت میگم. سالروز وفات ابر مرد تاریخ تمام ادیان و ملل جهان. مردی که از بدو تولد برگزیده بود تا خود و خدای خود را بشناسد در آن وانفسا که لات و منات و هبل جلوه گری می کردند و یکتاپرستی در مظلومیت بود. آن زمان که آدمیان در خدمت شیطان بودند و آفریننده خود را فراموش کرده بودندمردی آمد که خط بطلان بر زحمات شیطان کشید و قدرت باری تعالی را به نمایش گذاشت. آن زمان که دختر ارزشی جز به زیر خاک رفتن نداشت به او با بوسه زدن بر دستان دخترش عزت و احترام داد. آن زمان که عرب بر عجم و سفید بر سیاه برتری داشت با انتخاب بلال به عنوان اذان گو آن را از میان برداشت و برتری را در تقوا معرفی کرد.

در سالی که به نام مبارک آن حضرت نامگذاری شده چه کرده ایم برای اعتلای اسلام و شناساندن آن به جهانیان. در دوره ای که مستکبران و مشرکان تمام قدرت خود را برای پیشبرد اهداف شومشان به کار گرفته اند،مسلمین چه کرده اند با این هجوم تفکرات انحطاطی. نمی دونم واقعا کجای کار ایراد داره. اصل کار درسته اما خودمون مشکل داریم. از خود گذشتن هنریه که همه ندارن. اینکه جلو همه وایستی و مخالف اونا و به حق حرفی بزنی،اینکه تحریم ها و کارشکنیهای که ایجاد می کنند را بپذیری و از آن سربلند بیرون بیای و اونو درهم بشکنی .

هر چی بگم کمه.. حرف زیاده ولی .... ولی مرد عمل کمه.                   یا علی

 


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   مرضیه  

عنوان متن تسلیت چهارشنبه 85 اسفند 23  ساعت 1:7 عصر

سلام سلامی به سرمای روح بخش زمستان و زیبایی بهار

دوستان خوبم مدت زیادیه که چیزی ننوشتم بهانه قابل قبولی هم ندارم.اتفاقا هر ورز وبلاگو چک می کردم. نمی دونم چرا اینهمه مدت چیزی ننوشتم.با ابینکه مطلب زیاد بود. فرار شهرام جزایری و حرف و حدیث های اون،بیانات مقام معظم رهبری در مورد اصل 44 قانون اساسی، و فوت چند تن از اهالی خوب سینما و تلویزیون مثل خسرو شایگان دوبلور خوب و ارزنده کشور،رسول ملاقلی پور کارگردان مخلص کشور که عاشق سبک فیلم هاش بودم. سفر ریاست جمهور به نیویورک برای دفاع از آزادی هسته ای ایران و هم اکنون نیز پخش فیلم جنجالی سیصدکه به گفته منتقدان در سطح متوسطی ساخته شده و در رده«دی»برای پخش قرار گرفته یعنی افراد زیر 14 سال حق دیدن فیلم را ندارند. این فیلم ماهیتی ضد ایرانی داشته و قوم پارس را افرادی خونریز معرفی کرده به طوری که خشم ایرانیان سراسر جهان را برانگیخته و آنان را به واکنش وادار کرده به صورتی ه مشغول ساخت بمب گوگلی هستند به این معنی که وقتی شما کلمه سیصد را سرچ می کنید به این سایت راهنمایی می شوید تا اعتراض خود را به پخش این فیلم ثبت کنید.اما زیاد عجله نکنید چون هنوز راه اندازی نشده به امید خدا تا چند روز دیگهاز کجا به کجا رفتیم ...شرمنده یهو همینطوری از ذهنم بیرون اومد و منم نوشتم.

پیوست:مسافرم برام دعا کنید اما بعدا میگم کجا.           یا علی

 


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   مرضیه  

عنوان متن مناجات دوشنبه 85 اسفند 7  ساعت 10:0 صبح

با سلام

مطلبی در روزنامه جام جم خواندم که حیفم آمد آن را در وبلاگ هم نگذارم .این مطلب با عنوان مناجات در این روزنامه چاپ شده بود. حال اصل مطلب:

((علی بزرگ را بنگرید که خدای درد است که گویی بند بند وجودش با درد و رنج جوش خورده است. حسین را نظاره کنید که در دریایی از درد و شکنجه فرو رفت که نظیر آن در دنیا دیده نشده است و زینب کبری را ببینید که با درد و رنج انس گرفته است. این درد آدمی را بیدار می کند روح را صفا می دهد،غرور و خودخواهی را نابود می کند،نخوت و فراموشی را از بین می برد،انسان را متوجه خود می کند. انسان گاه گاهی خود را فراموش می کند،فراموش می کند بدن دارد بدنی ضعیف و ناتوان که در مقابل عالم و زمان کوچک و ناچیز و آسیب پذیر است. فراموش می کند که همیشگی نیست و چند صباحی بیشتر نمی پاید. فراموش می کند که جسم مادی او نمیتواند با روح او هم پرواز شود. لذا این انسان  احساس ابدیت و مطلقیت و غرور و قدرت می کند و محو پیروزی و اوج آمال و آرزوهای دور و دراز خود بی خبر از حقیقت تلخ و واقعیت های عینی وجود به پیش می تازد و از هیچ ظلم و ستمی رویگردان نمی شود اما درد آدمی را به خود میآورد. حقیقت وجود او را به آدمی می فهماند و ضعف و زوال و ذلت خود را درک می کند و دست از غرور کبریایی برمی دارد و معنی خودخواهی و مصلحت طلبی و غرور را می فهمد و آن را توجیه نمی کند. 

خدایا تو را شکر می کنم که با فقر آشنایم کردی تا رنج گرسنگان را بفهمم و فشار درونی نیازمندان را درک می کنم. ))                                                                                                

شهید چمران


  نظرات شما  ( )

<      1   2   3   4   5   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

در چه صورت آمریکا با ایران رابطه برقرار می کند؟
سفر به دیدار دوست
عذرخواهی
شهدای عرفه
همه شهدا تهرانی نبودند
سخنی با خدا
و باز هم سلام
[عناوین آرشیوشده]


 

Powered by : پارسی بلاگ
Template Designed By : MehDJ

سفارش تبلیغ
صبا ویژن