سفارش تبلیغ
صبا ویژن
  واگویه ها
اخلاص، رازی از رازهای من است که آن را به قلب هریک ازبندگانم که دوستش داشته باشم، می سپارم . [رسول خدا صلی الله علیه و آله ـ به نقل از جبرئیل از خداوند نقل می کند ـ]
کل بازدیدهای وبلاگ
50736
بازدیدهای امروز وبلاگ
7
بازدیدهای دیروز وبلاگ
30
منوی اصلی

[خـانه]

[  RSS  ]

[شناسنامه]

[پست الکترونیــک]

[ورود به بخش مدیریت]

درباره خودم
واگویه ها
مرضیه
اولا:سلام،و اما بعد اهل ایرانم سرزمینی اهورایی و جاودانه تا همیشه تاریخ. و در دل طبیعتی زندگی میکنم که مردمانش سبزند چون جنگلهایش و آبی و جاری اند همچون دریای بیکرانش
لوگوی وبلاگ
واگویه ها
فهرست موضوعی یادداشت ها
غزه . فلسطین . مسلمانی . یهود .
بایگانی
تمام اندوخته های من
مناسبت های بیشمار
تابستان 1387
بهار 1387
زمستان 1386
پاییز 1386
تابستان 1386
پاییز 87
زمستان 87
اوقات شرعی
لینک دوستان

معلوم الحال مجهول الهویه
ح. زینتی ( یه وبلاگ خوب با یه دوست خوب)
مرکز اطلاع رسانی شهید آوینی
خاطرات یک خبرنگار
ایمان

لوگوی دوستان







اشتراک در خبرنامه
 
پارسی بلاگ
www.parsiblog.com

نویسنده مطالب زیر:   مرضیه  

عنوان متن سلام بر غزه شنبه 87 بهمن 5  ساعت 11:0 عصر

اللهم اغفر علینا صبرا و یثبت اقدامنا ونصرنا علی القوم الضالمین

 

سلام و درود خدا بر شما ای ملت قهرمان غزه. شما که قهرمانان امت اسلامی هستید. شمایان که همانند اصحاب امام حسین(ع) تن به خفت و ذلت ندادید و تا پای جان دلیرانه بر جای ایستادید. شما که روی پلید و ننگین دول غرب و سران منفور و مطرود عربرا با فریادهای دشمن شکن خود، به جهانیان نشان دادید.

چنان پر از شورم، چنان پر از نشاط و سرخوشی ام که نمی توانم کلمات را درست بیابم و کنار هم بچینمو از شما قدردانی کنم. بر دستانتان بوسه زنم. دستانی که در رویارویی با دشمن غدار نلرزید. بر پاهایتان، پاهایی که در برابر لشگر شیطان لحظه ای پا پس نکشید و دلاورانه استوار بر جای ماند.

سپاس خداوندی را که چنان به شما عزت و شرف داد که از کودک چند روزه تا پیرمردان و پیرزنان کهن سال از بذل جان  و ریختن خون پاکشان برای حفظ سرزمین همیشه جاوید و پاینده شان دریغ نورزیدند.

سلام و درود خدا و ملائکش بر شما باد که دیو اهریمنی را به خاک مذلت کشاندید.

 

و شما ای دول عرب درس بگیرید از کودکان فلسطین و از عافیت طلبی و دنیا خواهی دست کشید و مانند مردان بر جای خویش ثابت قدم بایستید.

آهای حسنی مبارک، تو ای پادشاه مکار عربستان؛تو که خود را خدمتگزار حرمین شریفین می نامی. به خود بیایید. آیا خون مسلمانی در رگهای شما جاری نیست؟ آیا از کودکان فلسطین شرم نمی کنید که به خاطر اهمال شما به جای بازی به جنگ تانک و اسلحه می روند. با دستانی پر از سنگ.

شما را چه شده ؟زرق و برق دنیا چشمانتان را خیره ساخته یا شیطان در شما حلول کرده؟ هر چند تاریخ عرب پر است از تزویرها و درویی های حاکمانش. آنان که بر خاکستر خانه های مردمانشان کاخ های سبز برپا کردند و این میراث شوم را برای فرزندانشان به ارث گذاشتند.

به فرموده امام علی(ع): بنای هیچ کاخ ظلمی برپای نمی ماند.

یا علی 


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   مرضیه  

عنوان متن حماسه خون و مقاومت یکشنبه 87 دی 1  ساعت 2:41 عصر

یا اهل عالم به گوش باشید: آیا صدایی  نمی شنوید، صداهایی از عمق جان و مظلومیت ملتی که به گوش افلاکیان نیز رسیده است و آنان را در غم و اندوهی ژرف فرو برده. به هوش باشید.

آیا نمی بینید آنهمه قساوت و پلشتی را، چرا دم فرو بسته اید و چیزی نمی گویید. از چه هراسانید؟ نمی ترسید از آه مادران فرزند از دست داده و کودکان یتیم شده از جور ستمگران زمانه. چگونه در آرامشید زمانی که در گوشه ای از این کره خاکی در همه سال نه یکبار بلکه هزاران بار رمی جمرات را انجام می دهند. 

چه تشابه غریبی، سنگ، پرتاب، شیطان. آیاندیده ای کودکانی را که حاجیانی را مانند که در حال رمی اند، آنهم نه بیش از سه بار و نه در منی که منی آنان سرزمینی است به نام فلسطین.

 

رمی جمرات

 

 

فلسطین، عجب کلمه ای که نه یک کلمه بلکه دنیایی در پشت آن نهفته است. مکانی که پر است از غربت و مظلوممیت ساکنان آن از دست قوم یهود. یهود، قومی که تاریخش پر است از جنایت و درویی و تزویر.

و غزه آنجا که کربلایی است در ابعاد کوچک که نه چند روز بلکه ماهها است که در درد و رنجی به سر می برند به اندازه تمام تاریخ بشریت.

حال که در سالگرد تصویب قطعنامه به اصطلاح حقوق بشر سازمان ملل متحد هستیم، طرفداران و منادیان حقوق بشر جهان گرد هم آمده اند و جشنی گرفته اند با قربانی کردن کودکانی که گناهی ندارند جز مسلمانی، جز آنکه در سرزمینی به دنیا آمده اند که گرگان گرسنه برای پاره پاره کردنش دندان تیز کرده اند.

 

 

 

 

 

قتل عام کودکان غزه

 

 

ای مسلمان، به پا خیز ای مسلمان؛ ای شافعی، ای سنی، ای شیعی، ای حنفی و حنبلی و مالکی ...

مگر نه آنکه همه خدایی داریم به نام الله و کتابی به نام قرآن و پیامبری به نام محمد(ص) که رحمه للعالمین است. آیا همو نبود که فرمود: ای مسلمانان اگر مسلمانی فریاد کمک برآرد و مسلمانی حمایتش نکند مسلمان نیست. پس ای مسلمین چگونه خود را پیرو او می دانیم زمانی که می بینیم مظلومیت فلسطین را،آیا نمی شنوید فریاد کمک و استمداد زنان و کودکان غزه را، آیا خود را به کری و کوری زده اید که اینهمه ظلم و تجاوز و تنهایی را نمی بینید؟ پس کجاست همیت و مردانگی شما، پس کجا رفت شجاعتتان. چرا به پا نمی خیزید و هم کیشان خود را یاری نمی دهید؟ چرا خود را غرق دنیا کرده اید و فراموش کرده اید در جوارتان چه می گذرد؟

آیا از مسلمانیتان تنها نامی مانده و همه دینتان در جوف کتابی است که قرآن نامیدید؟

بیایید و وجدانتان را بیدار کنید. نترسیم جز از الله که همو یاری کننده  و نصرت دهنده است. بشتابیم به یاری سرزمین فلسطین که تنهایی و خربتش چنان است که حتی نامش را از کتابهای معتبر جهان( آکسفورد و لانگمن و وبستر) حذف کرده اند. انگار دیگر سرزمینی به این نام وجود ندارد ؟شما را به خدا برخیزید و خود را در پستوی خانه هایتان مخفی نکنید.

برخیزید تا تمام جهانیان بدانند مسلمان کیست.

یا علی


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   مرضیه  

عنوان متن زیباترین سفر عاشقی پنج شنبه 87 آبان 16  ساعت 10:59 صبح

سلام بر یاران آشنا

زمانی که می خواهی سخن بگویی به انگلیسی سلام میکنی و او با صدای بلند جوابت را میدهد و میگوید لبیک الهم لبیک و میپرسد: اهل انگلیسی؟ جواب میدهی نه ایرانیم. آن دیگری میگوید از تونس آمده، دیگری از پکن و آن دیگری از بوینس آیرس و ... هر کس از جایی از این کره خاکی آمده. از هر نژادی و از هر رنگی سیاه سفید زرد.اما اینجا مرزی وجود ندارد، همه یکی شده اند مانند قطرات آب در یک اقیانوس بزرگ. همه با هم احرام می بندند و گرداگرد کعبه این خانه امن الهی طواف می کنند و او را صدا می زنند: لبیک الهم لبیک ...

آنجا را بنگر کوه ثور با تمام عظمتش در برابرت سر بلند کرده و تو با تمام سختی و مشقت از ان بالا می روی تا به خلوتگاه رسول می رسی دو رکعت نماز می خوانی و به نظاره می نشینی شهر مکه را که زیر پایت همچون فرشی بزرگ گسترده شده و خانه خدا همچون نگینی در آن میان می

درخشد و تو اینجا به این فکر فرو می روی که چقدر ناچیزی در برابر عظمت نامتناهی خداوند...

( اگر کلماتم آنچه را که باید بگوید نتوانست بر من ببخشایید زیرا هنوز به درک آن فضا نایل نشده ام.)


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   مرضیه  

عنوان متن رسول خاتم دوشنبه 87 مرداد 7  ساعت 7:44 عصر

سلام بر همه دوستان

می دانم دیر به دیر میام. ولی شما به بزرگی خود ببخشایید

می خوام شعری براتون بنویسم که مدتها پیش در کتابی خواندم. از گوته است و در ستایش آخرین منجی:

حضرت محمد(صلی الله علیه و آل وسلم) تنهاست

مزارع. آسمان مشحون از ستارگان است

نتوان گفت احساسات روانم را

نتوان یافت تاثرات شما را

کیست که گوش به شکوه ها فرا میدهد؟

کیست که دیده به دیدگان ملتمس میگشاید؟

 

عاد، این کوکب کریم، باینسو می درخشد

خداوندا، ای مولای من،

او رحیمانه به من مینگرد

بمان! بمان! آیا نگاهت را از من منحرف میسازی؟

چگونه می توان وجود نهانی را دوست داشت؟

 

درو بر تو ای ماه، ای طلیعه افلاک

خداوندا، ای مولای من،

تو فروزنده صراط منی

نگذار، نگذار من و امتم

در ظلمت ظلال فرو مانیم

 

ای خورشید آذرین، به تو این قلب سوزان را ایثار میکنم

خداوندا، ای مولای من،

با دیدگان جهان بینت رهنموم باش

ظلمتی ژرف مرا در بر میگیرد

آیا تو فرود می آیی، ای تجلی جلال؟

 

 ای قلب عشق آفرین، در آغوش گیر آفریدگار را

خداوندا،

ای دوستدار عالمیان، ای مولای من

 تو خورشید، ماه، ستارگان

 گیتی، آسمان و مرا آفریدی

( برگرفته از: کتاب دیوان شرقی گوته)


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   مرضیه  

عنوان متن هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله.... جمعه 87 خرداد 3  ساعت 4:0 صبح

سلام و درود به روان شهدا و امام شهدا و شما عزیزان

همین چند سال پیش بود که شاهد رفتنش بودیم. از میان کوچه ها گذشت، از میان شهرها ، جاده ها، و بیشتر از او، دوستانش. آنان که پارچه های سرخ را سربند خود کرده بودند: هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله...! و از هر دیاری، اهل دلی همسفرشان گشت، کوچ کردند و رفتند. بعد خبر رسید که مسیر کوچ پرستوها عوض شده، دیگر از شمال به جنوب نیست. آنها از زمین به آسمان می روند و سفرشان بازگشتی ندارد. ما که به عبور آنها عادت نداشتیم ، لحظه ای در خود فرو رفتیم و چون طاقت نیاوردیم همه چیز را بهدست فراموشی سپردیم! پرستو ها را، فصل کوچ را! سربند های سرخ  وسبز را، همه چچیز را فراموش کردیم حتی پرواز را و حتی او را.

حالا که دیگر به زیستن روی زمین خو گرفته ایم و پرستویی نیست که از یادمان عبور کند به فکر بدست آوردن نان و آبی هستیم که نامش را زندگی گذاشتیم. عده ای مرده اند و سایرین خوابند ، کسی پرواز را نمی داند.

اما هر از چند گاهی، آنان که هنوز پرواز را از خاطر نبرده اند و از فراق پرستوها نغمه سرایی می کنند بال و پر سوخته، مانده هایشان را همراه با سر بندها در میان شهر های بزرگ و پر از زرق و برق عبور می دهند تا شاید اهل دلی پیدا شود و پروازی دوباره. چند نفری هم پیدا می شوند که سربندها را به یادگار درون صندوقچه ای در نهانخانه دلشان مخفی کرده اند. همان که رویش نوشته بود:

هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله ...


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   مرضیه  

عنوان متن نباید دست روی دست بگذارم چهارشنبه 87 اردیبهشت 11  ساعت 2:42 عصر

می خواهم لب حوض خانه پدربزرگ بنشینم و قصه بزرگ شدن و صبور بودن را بشنوم. شاید آن را یاد گرفتم و فردا آن را برای اهالی شهر خودم هم  بخوانم ، جایی که کوچکی ام را گذراندم....

می خواهم چشمهایم را بشویم در دریایی از امید و بدوزم به انتهای جاده سرنوشت و بگویم نزدیک است آبادی ، نزدیک است خوشبختی...

می خواهم با خودم آشتی کنم و محله را خبردار کنم که ای

من هم مهربان شدم    من هم زندگی را فهمیدم          

پشت دریا شهری است                پشت دریا نوری است

قایقی خواهم ساخت                        باید امشب بروم....


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   مرضیه  

عنوان متن باز هم غم دوشنبه 86 اسفند 27  ساعت 3:11 عصر

سلام به دوستان مهربان و همیشه همراه

دوست داشتم درباره انتخابات و شرکت شما در آن و عزاداری و ماتم غرب بنویسم.
دوست داشتم درباره عید و نوروز و اومدن سال جدید بنویسم

دوست داشتم درباره سفر جنوب و اردوی راهیان نور بنویسم

ولی.. ولی حالا دوباره در آغاز سال جدید ماتم اومده. غم و گریه اومده. آره درست فکر کردید. می خوام درباره اون دانشجوهایی بگم که در راه نور به نور پیوستند. و همه را ماتمزده کردند. می تونم بگم با خونواده و به خصوص هم دانشگاهیاشون همدردی میکنم. شاید شما درک نکنید

می دونید ماتم سراسر دانشگاه رو میگیره، همه جا پارچه های سیاه نصب میشه، ورودی دانشگاه قرآن میذارن ، همه غمگینن و حوصله ندارن چون هر ا رو نگاه می کنن یا جای خالی دوستان رو می بینن و یا عکس های اونا رو که بر در و دیوار دانشگاه با شاخه گلی زینت داده شده. خونواده هایی که عزادارن و مسئولین دانشگاه رو مقصر می دونن و در آخر مجالس ختمی که از طرف مسئولین دانشگاه، خونواده ها، و بسیج و کانونها برگزار میشه و آه جانسوز و دلخراش مادران بچه ها که اصلا قابل تحمل نیست. بچه هایی که جون سالم بدر بردن و با دست و پای شکسته به مجلس ختم دوستانی میان که تا چندی پیش با هم بودن و حالا جاشون خالیه

نمیشه وصفش کرد. شرمنده که خیلی خیلی ناراحتتون کردم

به امید روزهای خوب و فرحناک

یا علی

 


  نظرات شما  ( )

<      1   2   3   4   5   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

در چه صورت آمریکا با ایران رابطه برقرار می کند؟
سفر به دیدار دوست
عذرخواهی
شهدای عرفه
همه شهدا تهرانی نبودند
سخنی با خدا
و باز هم سلام
[عناوین آرشیوشده]


 

Powered by : پارسی بلاگ
Template Designed By : MehDJ

سفارش تبلیغ
صبا ویژن